فرستنده: خاک پا
گیرنده : نور چشم
دلیل : ارادت
هدف : یاد عزیز
نتیجه : دلتنگی

هنوز هم دانه‌های انار
رنگ و طعم تو را دارند
وقتی دانه دانه بهانه بودند
برای لب به لب شدن.

اصلا به روی خودم هم نمی آورم
که نیستی
هر روز صبح
شماره ات را می‌ گیرم
…..

من که میدانم..
به کودکی هم اگر بر گردم..
تو همان
شیشه ی شیر گمشده ام میشوی

یه نفر ازم پرسید : میشناسیش؟؟!
هزارتا خاطره ازت اومد جلوی چشمم ،
اما فقط یه لبخند زدم و گفتم : میشناختمش…

آره...اینه!

بالاخره راضی شد یوزرشو بهم بده!

فردا تولد مناست...رفتم براش تایپیک زدم...

خوب دیگه ...اینم از این...

ولی وظیفه سنگینی رو دوشمه!باید از یوزرش دزست استفاده کنم...

چه مرد خوبیه این...ازش خوشم اومد!!

ههههههههههههه...

آخ جون خدایا امروز یکی از اونایی که بهش میل زده بودم جوابمو داد!

یعنی میشه یوزرشو بده بهم؟؟

میشه؟؟

ای خدا اگه بشه دا آخر عمر ممنونش میشم!

آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه..،
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،
“سنـــگِ تمــام” را میگذارنـد و مــی رونــد….

گر باران ببارد،
باز می آیم درون کوچه ی امید،
و از ترکیب دستانم برایت چتر می سازم
مبادا قطره ای باران،
بیازارد نگاه مهربانت را.

عکس تو
بر عکس تو
مدام
در آغوش من است …

تا وقتی تو هستی
که دستانم را بگیری
آرزو میکنم هر روز زمین بخورم !
کاش تابستانها هم برفی بود !

نامم را
بر درخت پیر می‌کنم
شاید مدادی شود
برای نوشتن نام تو.

جلوی بعضی از خاطره ها
باید نوشت :
آهسته یادآوری شوید
خطر ریزش اشک

چرا می گویند… ها… علامت جمع است،
در حالی که… تن را… با… ها جمع میکنی …
خودت می مانی و خودت…